40. شیر نخوردن
دختـــرک زیبـــای من ؛
داری مامان و با شیر نخوردنت اذیـــت می کنی ...
غصه دارم می کنی .
بهتر شده بودی ولی چرا دوباره !!!!
نمی دانم شاید از بازیگوشیت باشد ...
برایم سخت است درد میکشم ، می بینم .
دلم تنگ روزهایی است ک شیرت را با ولــع می خوردی .
دلم تنگ روزهایی است ک وقتی آماده ات میکردم برای شیر خوردن دست و پا میزدی و می خندیدی .
دلم تنگ گریه هایت است اگر ثانیه ای دیر میشد خانه را روی سرت می گذاشتی .
نکن جـان مـادر ، شـیرت را بخور ، آزارم نده .
می دانی !
ک می پـرستـــمت /.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی