دختـــرک زیبـــای من ؛ داری مامان و با شیر نخوردنت اذیـــت می کنی ... غصه دارم می کنی . بهتر شده بودی ولی چرا دوباره !!!! نمی دانم شاید از بازیگوشیت باشد ... برایم سخت است درد میکشم ، می بینم . دلم تنگ روزهایی است ک شیرت را با ولــع می خوردی . دلم تنگ روزهایی است ک وقتی آماده ات میکردم برای شیر خوردن دست و پا میزدی و می خندیدی . دلم تنگ گریه هایت است اگر ثانیه ای دیر میشد خانه را روی سرت می گذاشتی . نکن جـان مـادر ، شـیرت را بخور ، آزارم نده . می دانی ! ک می پـرستـــمت /. ...