74. سفر
نازنـین بـی همتـای من ؛
باز هم ی تجربه سفر دیگر با حضـــور زیبــای تــو اینبار ب مشــهد مقـــدس .
ب مدت 4 شب و 5 روز از 12 خرداد ماه تا 16 ام در هتل جهان .
چقـــــــــــدر سفر 3 نفریمان خوش گذشت یادش بخیر .
با هم ب زیارت رفتیم و نیازهایـمان را مرور کردیم .
نيازهایی كه تمامش برای تـو و آقای پـدر بود . برای سلامتی شما ، خوشبختی و آسايش مان ...
و برای آنهايی كه التماس دعا داشتند دعا كرديم .
ساعت ها داخل آن حياط با صفا می نشستيم و تو 4دست و پا ب این طرف و آن طرف می رفتی .
به هر كه ميرسيدی لبخند میزدی و دلبـری می کردی .
و من يك كلمه مشترک از همه شان ميشنيدم ؛ "ماشاالله " .
ب خودم می باليدم كه مـــــــادرت هستم .
مادر يک فرشته نازنينی مانند تـو .
یادش بخیر با دوستان اهل مشهد هم ديدار كرديم .
دوستان مجازی كه جزئی از روزمره گيمان شدند و عجيـــب دوستشان داريم .
همگي مهربان و دلنشين . خوشمان آمد .
خوشحالم از اينكه عاقبت نذرمان ، ک حضور تو در آن مکان مقدس بود را ادا کردیم .