سـایــدا جــانسـایــدا جــان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

❤ سـایـدا : سایـه ی مـادر ❤

4. اولیـن دیدار

نازنینِ بی همتای من ؛ امروز از صبح استرس داشتم همش فکر و خیال می کردم ک بلاخره ساعت ٣ شد و باید آماده می شدم برم مطب ... بلاخره نوبتم شد و رفتم داخل خانم دکترم سونوی واژینال انجام داد ... بعدشم شما رو بهم نشون داد گفت ببین این ساک و اینم جنینه ک ضربان قلبم داره ... ♥ . عزیز دل من ، کوچولوی دوست داشتنی مامان ؛ شما ٧ هفته داشتی . قربونت برم چقدر کوچولو بودی نازنیــنم ... سونو بعدی در تاریخ ١١ دی خدایا ؛ نگهدار کودکمان باش ...
19 آذر 1390

3. اولـین سونو

گل همیشه بهار م ؛ دیروز رفتم مطب جواب آزمایش رو ب خانم دکتر نشون دادم ... از دکترم خواستم ک برام سونو بنویسن ولی گفتن ک برای سونو زوده ولی بازم ب اصرار من برام سونو نوشتن ... امروز با بابایی رفتیم سونوگرافی ... کلی منتظر شدیم ک بلاخره صدامون کردن . رو تخت دراز کشیدم و آقای دکتر شروع کرد ، گفت ساک دیده میشه ولی جنین نه ... گفتن ک الان برای دیده شدن جنین و شنیدن صدای ضربان قلب زوده ... بهم گفت ١٤ روز دیگه دوباره بیا سونو ... من و بابایی خیلی ناراحت شدیم و همینطور استرس داریم ... عزیــزم ب حساب خودم شما امروز ٥ هفته و ٣ روز داری . زنگ زدم مطب ، برای ١٩ آذر بهم نوبت دادن . خداج...
8 آذر 1390

2. آزمایـش خون

عزیز قشنگ ٍ من ؛ امروز ب همراه بابایی رفتیم آزمایش ... خیلی استرس داشتیم ناامید از اینکه شما تو دلم باشی یا نه .. آزمایش انجام شد ما منتظر جواب ، جواب + و میزان بتا ٧٨٠ و ما خوشحال از اینکه شما وارد زند گــ یمون شدی ... اصلا باورمون نمیشه خدایــــــا شکرت .
3 آذر 1390

1. ♥ ♥ ♥

کودک من ؛ از این پس می خواهم برایت بگویم و بنویسم ... از خودم و بابایی و همینطور از آمدنت ،  نازنــینم شما ثمره عشق پاک و  خدایی هستی ... پس آماده ی شنیدن و خواندن باش .
3 آذر 1390