سـایــدا جــانسـایــدا جــان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

❤ سـایـدا : سایـه ی مـادر ❤

8. جنسیــت فرزندم

ع سـ ل من ؛ امروز ب همراه بابایی رفتیم سونوگرافی ... سونوی ان تی ( سلامت جنین ) من دراز کشیدم و خیره ب صفحه ی مانیتور ، دکتر مشغول سونو و بررسی از شما ... گفت ببین این بچتونه .. این سرشه ، اینم دستاشه و گفت چ شیطونه دختـــر تون ... من گفتم دخ تـــ ره ، گفت آره ی دختر سالم و البته شیطون . ای جونـــــــــم دخمل مامانی ... مامان قربون وزن ١٤٥ گرمیت ... از اتاق ک آمدم بیرون ب بابایی گفتم شما ی د خم ل ناز و سالمی ... بابایی خیلی خوشحال شد همش بهم میگفت کاش دختـــر باشه ، عزیــــــــزم . امروز شما ١٦ هفته و ١ روز داری . ♥ . چقدر خوشــحالم ، خدایا ممنون م ، شکرت . ...
23 بهمن 1390

7. ♥ ♥ ♥

کودک بی نظیـــــر من ؛ دارم میمیرم ک بدونم چی هستی گ لــ م ، دارم میمیرم ک برم برات خرید کنم ... وااااای خدا عاشق خرید سیسمونی هستم . دلم داره پر میزنه ک بدونم چی هستی تا برات اسم انتخاب کنم عزیــزم . آخ ک چقدر شیرین, فهمید ن و انجام دادن این کارها ... امروز شما ١٥ هفته و ٢ روز داری . تو جونــمی ، خدایا کودکم را ب تـــو میسپارم .
17 بهمن 1390

6. شروع 3 ماهه دوم

گل گــ ندم من ، ٣ ماهه دوم بـــارداری کودک ١٤ هفته ای مامان ... چ شیرینه این با هم بودن ما و من چقدر خدا را سپاسگذارم . امروز سونو بودم خداروشکر همه چی خوب بود ... اندازه طول سرویکس ٣١ میلیمتر ، نرمال بود و نیازی ب سرکلاژ نیست . کــ وچو لــ وی مامان ، من و بابایی عا شــ قتیم و منتظر بوئیدنت و بوسیدنت . ببین کوچولو من دیون تــ م ... حسابی مواظب خودت باش . ...
10 بهمن 1390

5. ♥ ♥ ♥

عزیز دلــ م ، امروز شما ٩ هفته و ٢ روز داری . مامانی خیلی وقته ک از خونه بیرون نرفته ، استراحت دارم چون هفته پیش لک دیدم ... خداروشکر ک مشکلی پیش نیومد و تو گــل من خوبی . خدایا شکرت . خودت نگهدار دردانه ی ما باش . ...
5 دی 1390

4. اولیـن دیدار

نازنینِ بی همتای من ؛ امروز از صبح استرس داشتم همش فکر و خیال می کردم ک بلاخره ساعت ٣ شد و باید آماده می شدم برم مطب ... بلاخره نوبتم شد و رفتم داخل خانم دکترم سونوی واژینال انجام داد ... بعدشم شما رو بهم نشون داد گفت ببین این ساک و اینم جنینه ک ضربان قلبم داره ... ♥ . عزیز دل من ، کوچولوی دوست داشتنی مامان ؛ شما ٧ هفته داشتی . قربونت برم چقدر کوچولو بودی نازنیــنم ... سونو بعدی در تاریخ ١١ دی خدایا ؛ نگهدار کودکمان باش ...
19 آذر 1390

3. اولـین سونو

گل همیشه بهار م ؛ دیروز رفتم مطب جواب آزمایش رو ب خانم دکتر نشون دادم ... از دکترم خواستم ک برام سونو بنویسن ولی گفتن ک برای سونو زوده ولی بازم ب اصرار من برام سونو نوشتن ... امروز با بابایی رفتیم سونوگرافی ... کلی منتظر شدیم ک بلاخره صدامون کردن . رو تخت دراز کشیدم و آقای دکتر شروع کرد ، گفت ساک دیده میشه ولی جنین نه ... گفتن ک الان برای دیده شدن جنین و شنیدن صدای ضربان قلب زوده ... بهم گفت ١٤ روز دیگه دوباره بیا سونو ... من و بابایی خیلی ناراحت شدیم و همینطور استرس داریم ... عزیــزم ب حساب خودم شما امروز ٥ هفته و ٣ روز داری . زنگ زدم مطب ، برای ١٩ آذر بهم نوبت دادن . خداج...
8 آذر 1390

2. آزمایـش خون

عزیز قشنگ ٍ من ؛ امروز ب همراه بابایی رفتیم آزمایش ... خیلی استرس داشتیم ناامید از اینکه شما تو دلم باشی یا نه .. آزمایش انجام شد ما منتظر جواب ، جواب + و میزان بتا ٧٨٠ و ما خوشحال از اینکه شما وارد زند گــ یمون شدی ... اصلا باورمون نمیشه خدایــــــا شکرت .
3 آذر 1390

1. ♥ ♥ ♥

کودک من ؛ از این پس می خواهم برایت بگویم و بنویسم ... از خودم و بابایی و همینطور از آمدنت ،  نازنــینم شما ثمره عشق پاک و  خدایی هستی ... پس آماده ی شنیدن و خواندن باش .
3 آذر 1390